Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «تین نیوز»
2024-05-03@16:03:15 GMT

طنز تلخ| ببینم! آیا تو حلالم می‌ کنی؟

تاریخ انتشار: ۲۰ تیر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۱۹۸۰۰۸

تین نیوز

دیرهلیم هم مثل پدر و پدر بزرگش هلیم رو خیلی دوست داشت، طوری که سعی می کرد با پول تو جیبی اندکش پس اندازی فراهم بکنه تا بتونه صبح روزهای جمعه به اتفاق بچه های محل سری به مغازه کوچک هلیم فروشی محله شون بزنه و دلی از عزا در بیاره. روزایی هم که پول نداشت هلیم فروش به شرط شستن دیگ و قابلمه های بزرگ، یه کاسه پر هلیم بهش می داد و اونم می خورد کیف می کرد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

  پیر هلیم تن و بدن نحیفی داشت، هر چی هم می خورد چاق نمی شد، به خودش می رسید، اما لحظه ای از فکر پول درآوردن غافل نبود و دلش می خواست هر طور شده سری بین سرها در بیاره و پولدار بشه. عاشق هلیم بود.

گاهی وقتا هم از غروب روز پنجشنبه به مغازه هلیم پزی می رفت و در تهیه و تدارک وسایل پخت و پز هلیم بهشون کمک می کرد. اما یه روز بی خبر گذاشت و رفت، کجا؟ کسی خبر نداشت، هیشکی نمی دونست کجا رفته و چیکار داره می کنه؟! اما یه روز خبر رسید که دیر هلیم واسه خودش بساطی راه انداخته و از طریق پخت و پز و توزیع هلیم وضعش توپ توپ شده!!! یکی می گفت وام کم بهره گرفته و رفته تو کار واردات هلیم چینی، اما یکی هم می گفت خبرش رو از منبع موثقی گرفته و می دونه که دیر هلیم یه  اسانسی درست کرده که به هر چی بزنی بو هلیم سنتی های خودمونو می ده و مردم براش سر و دست می شکونن.

خلاصه که کار و بارش شده بود سکه تمام بهار آزادی. فامیلیش هلیم بود اما از اونجایی که اساس هلیمش دیر به بار می نشست و دیر لعاب می نداخت،  به دیر هلیم معروف شده بود!!!  خلاصه که با همه شایعاتی که در موردش شایع شده بود، کسی خبری از محل زندگیش نداشت که یه روز غروب ناگهان وقتی که همه اهالی محل کنار همون دیوار آفتابگیر قدیمی هلیم پزی، نشسته بودن سر و کله دیرهلیم که سوار یه لندکروز آخرین مدل مشکی رنگ بود، پیدا شد. وقتی از لندکروز پیاده می شد، یکی می گفت، طوری پیاده شد که انگار، داری صحنه کشتن دختر نعیم تو سریال پوست شیر رو با دور کند می بینی (اسلوموشن).  پیاده که شد اومد طرف دوستا و آشناهای قدیمیشو ، گفت؛ که می خواد ۱۰۰۰ تا آشپزخونه هلیم پزی با ربات های زن ساخت چین را بندازه که مشکل بیمه و اضافه حقوق و عایله مندی و سود و پاداش رو نداشته باشه. می گفت ما اول انگار قند تو دلمون آب شده بود که لابد اومده مارو به عنوان کارگر و کارمنداش استخدام کنه و آمار بیکاری رو بیاره پایین. اما نه، اشتباه می کردیم. اومده بود که بیشتر در بیاره.

میگن این اواخر دیگه وقت سر خاروندن نداشت، اما خب دیگه دنیا به هیشکی وفا نمی کنه، دیرهلیم هم  مثل خیلی های دیگه به ته خط رسیده بود و می گفت یه بیماری لاعلاجی گرفته و افتاده تو رختخواب، خدا برا کسی نیاره، میگن قبل از مرگش خواسته بود تا فک و فامیلاش بیان پیشش که بتونه از همه شون حلالیت بطلبه، فک و فامیلاشم رفته بودن خونه شو و اونم از همه حلالیت طلبیده بود. اما یکی از نزدیکانش می گفت؛ روبروش نشسته بودیم که یهو گفت؛ او مای گاد (وای خدای من)! داشت یادم می رفت؟!!!  باید برم تو پارکینگ و از لندکروزی که در تمام طول تجارت هلیم یار و یاور من بود هم حلالیت بطلبم. می گفت؛ اون رفت و مام دنبالش رفتیم. می گفت؛ رفت سراغ لندکروزش و بهش گفت؛ من از همه حلالیت طلبیدم، اومدم تا از تو هم حلالیت بطلبم. می خوام که تو هم حلالم کنی، ولی قبل از اون به من بگو آیا اذیت و آزاری هم از من دیدی، هان؟!!! خیلی که به موتور و بدنه و شاسیت فشار نیاوردم؟!!!

می گفت: ما همه صم و بکم منتظر واساده بودیم ببینیم چی میشه؟! که یهو لندکروز به حرف اومد و گفت:

یادته روغنمو دیر به دیر عوض می کردی و کل موتور به تته پته می افتاد؟ هان، یادته؟ اون روزها خیلی به ام سخت می گذشت، ولی بابت اون روزا می بخشمت، یه بار هم تو یه جاده کوهستانی یکی از چرخام پنچر شده بود اما تو همچنان سرخوش و بی اعتنا رو رینگ راه می رفتی و عین خیالت هم نبود؟ اون روز هم خیلی بهم فشار اومد، بابت اونم می بخشمت. یادته به روغن سوزی افتاده بودم و از اگزوزم دود بیرون میومده و تو کرکر خنده ت تو هفت تا آسمون شنیده می شد؟ حالا واسا، یادته جعبه فرمونم، زرتش قمصور شده بود و تو عین خیالت نبود؟ آره؟ حتما یادته آقای دیرهلیم!!! من بابت همه بلاهایی که سرم آوردی تو رو می بخشم. ولی یادته یه روز با اون آقاهه تو اون سالن بزرگه گفتی لندکروز هیچ فرقی با ۲۰۶ نداره، آره یادته؟ آره حتما یادته، می خوام بگم بابت همه بلاهایی که سرم آوردی می بخشمت، ولی بابت حرفی که زدی و هیمنه منو جلوی ۲۰۶ به هم ریختی و آبروی منو پیش هر چی ماشین استاندارد و با کیفیت بردی؟ هیچ وقت نمی بخشمت، هیچوقت.

 

 

آخرین اخبار حمل و نقل را در پربیننده ترین شبکه خبری این حوزه بخوانید

منبع: تین نیوز

کلیدواژه: طنز تلخ سید مصطفی میرسلیم یه روز

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.tinn.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «تین نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۱۹۸۰۰۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

حسن فتحی: جهانِ پر از طمع و ویرانی را با افعال خود سیاه‌تر نکنیم

جمعی از بزرگان فرهنگ و ادب کشور به تماشای «مست عشق» حسن فتحی نشستند؛ فیلمی که کارگردانش آن را در زمانه خشونت و نفرت‌پراکنی حاوی پیامی از بارقه امید می‌داند برای تأمل و نواندیشی.

به گزارش ایسنا، روز جمعه ۱۴ اردیبهشت‌ماه اکرانی خصوصی از فیلم «مست عشق» در موزه سینما تدارک دیده شده بود تا سازندگان این فیلم سینمایی میزبان برخی از چهره‌های حوزه مولوی‌شناسی و شمس پژوهی و شاهنامه‌پژوهی همچون محمدعلی موحد و میرجلال‌الدین کزاری و نیز بزرگان دیگری همچون ژاله آموزگار (پژوهشگر فرهنگ و زبان‌های باستانی)، عبدالمجید ارفعی (متخصص زبان‌های باستانی و مترجم خط میخی عیلامی)، احمد محیط طباطبایی (رییس ایکوم)، لوریس چکناواریان (آهنگساز و رهبر ارکستر)، یونس شکرخواه (متخصص علوم ارتباطات) و حجت‌الله ایوبی (رییس سابق سازمان سینمایی و کمیسیون ملی یونسکو) شدند.

در میان این چهره‌های فرهنگی و هنری، محمدعلی موحد در حالی به تماشای فیلم نشست که در تیتراژ فیلم نامش به عنوان مشاور ذکر شده است.

از راست: لوریس چکناواریان، محمدعلی موحد و میرجلال‌الدین کزازی

در ابتدای این مجلس و پیش از نمایش فیلم، حجت‌الله ایوبی در سخنانی کوتاه گفت: ملت ایران یک بدهی به دنیا داشت و دنیا هم یک مطالبه بزرگ از ما. سینمای ایران که جزء سینماهای برتر جهان است باید کاری را برای حضرت مولانا و شمس انجام می‌داد.

او با تاکید بر اینکه خودش فیلم را ندیده است، ادامه داد:‌ من این تلاش و عزم را گرامی می‌دارم بویژه آنکه بارها از زبان بزرگان جهان شنیدم که چه معمایی در سینمای ایران وجود دارد که با وجود حداقل امکانات این چنین درخشان است؟  به نظر بنده، راز و رمز این موفقیت در این سالن حاضر است؛ پشتوانه سینمای ایران ادبیات فاخر و گنج معنوی آن است که در هیچ کجای جهان وجود ندارد. سینمای شاعرانه ایران مرهون بزرگانی است که امروز در اینجا نشستند و آقایان فتحی، توحیدی و دیگر هنرمندان در این فضا تنفس کردند و با محمدعلی موحد زندگی کردند. فیلم و نگاه آن‌ها عطر و رنگ موحد و کزازی و شفیعی کدکنی و بزرگان دیگر را می‌دهد. من این عزیزان را به "نام" و بدون لقب صدا کردم چون استاد شفیعی کدکنی در آخرین شماره  مجله «بخارا» زیبا گفته است که محمدعلی موحد بالاترین لقبش در همین است که «محمدعلی موحد» است و لقب و پسوند و پیشوندی برازنده او نیست. این برای بقیه اساتید هم صدق می‌کند.

ایوبی افزود: یقین دارم که استقبال فراوان مخاطب آغاز راهی است که باز هم از مولانا و شمس سخن گفته شود.  

سپس فرهاد توحیدی - فیلمنامه‌نویس «مست عشق» بیان کرد: نوشتن فیلمنامه این کار در کنار جناب آقای فتحی حدود سه سال و اندی طول کشید و در طول نوشتن متن، سایه معنوی دکتر موحد بر سر این کار بود.

او با اشاره به شیوه  روایت فیلم گفت:‌ من به عنوان یک معلم کوچک فیلمنامه‌نویسی عرض می‌کنم که سال‌هاست در میان همکارانم و بخصوص در میان جوانان علاقه‌مند به فیلمنامه‌نویسی اشتیاق زیادی برای گذر و عدول از نوشتن فیلمنامه به سبک و سیاق کلاسیک در چهارچوب شاه‌پیرنگ می‌بینم. آن‌ها بسیار دوست دارند که فیلمنامه‌نویسی متفاوت را با روایت‌های موازی تجربه کنند و برای یادگیری تکنیک داستان‌گویی در فیلمنامه نویسیِ آلترناتیو، طبیعتاً به ادبیات فیلمنامه‌نویسی ترجمه شده رجوع می‌شود. این در حالی‌ است که بخت بزرگ بنده و آقای فتحی این بود که در این کار برای سازماندهی روایت‌های موازی از دل آثار مولانا و مثنوی استفاده کردیم. شاید بی‌راه نباشد که بگویم یکی از اولین کسانی که داستان‌گویی به این شیوه را ابداع کردند حضرت مولانا بود و البته پیش‌تر از او عطار و سنایی هم چنین تجربه‌ای داشتند.  

توحیدی ادامه داد: کوشش ما این بود از آن میراثی که حضرت مولانا و دیگران در روایت‌گری به جا گذاشتند و بزرگان امروز ادبیات ایران در کتاب‌های خود شرح دادند، استفاده کرده باشیم و امیدوارم آنچه بر پرده خواهید دید گوشه کوچکی از انتظارات شما را برآورده کند.

در پایان حسن فتحی - کارگردان «مست عشق» که از سر فیلمبرداری سریالش خود را به این برنامه رسانده بود - متنی را قرائت کرد که به این شرح بود: «همه ما آدم‌ها بی‌آنکه خواسته باشیم، متولد می‌شویم و طنز قضیه در این است که چه بخواهیم و چه نخواهیم، متولد شدن ما با نوعی مسئولیت اخلاقی همراه است؛ مسئولیتِ اینکه اوضاع جهانی را که لُملُمه می‌زند از حرص و طمع و کشتار و ویرانی، با افعال خودمان سیاه‌تر از آنچه که هست نکنیم. پیام شیرین و شکّرین شمس و مولانا در این زمانه تلخ‌کامی و خشونت و نفرت‌پراکنی، می‌تواند بارقه امیدی باشد برای ما ساکنانِ به عادت و روزمرگی گرفتار شده‌ی این روزگار تا شاید با پرهیز از خودشیفتگی و افکار خشک و تنگ‌نظرانه در افعال و کردار خودمان تأمل و نواندیشی و تجدیدنظر کنیم.

این اثر سینمایی بی‌هیچ تفاخری برگ سبزی تحفه درویش و نمایش قطره‌ای از دریای بیکران اندیشه‌های عرفانی است.»

در این زمینه بخوانید:

تمجید میرجلال‌الدین کزازی از «مست عشق»

ژاله آموزگار

انتهای پیام

دیگر خبرها